دل نوشته 7
به نام خدا
چشمانم بارانی است و دل کوچکم زخم خورده، زخم های ریز ریزی که روزگار بر سرم آورده.
تقصیر کیست?????
بخت بد را بگویم که نمی شود ، اعتقادی به بدبختی ندارم.
امتحانی است که پاسخ سوالاتش را نمی دانم ؛ درسم را خوانده ام اما انگار از ترس امتحان فراموش کرده ام .... جوهر قلمم تمام شده است و نمیدانم با چه چیز باید همان جوابهای نصفه و نیمه ای که در ذهنم باقی مانده است را بنویسم ???
شایدم تاوان است..... تاوان نادانی هایم یا دل شکستن هایم !!!نمیدانم شاید تاوان بندگی نکردن هایم باشد....
هر چه هست، توانم در مقابلش کم است.
درپناه حق
باران